بسم الله الرّحمن الرّحیم
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
دانشجو بود… خیلی مقید نبود، یعنی اهل خیلی کارها هم بود، تو یخچال خونه اش
مشروب هم می تونستی پیدا کنی…. از طرف دانشگاه اردو بردنشون قم…
قرار شد با مرحوم آیت الله بهجت(ره)هم دیدار داشته باشن...
از این به بعد رو بذارید خود حمید براتون تعریف کنه…
وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت…بچه ها تک تک ورود می کردن و سلام می گفتن،
آقای بهجت هم به همه سلامی می گفت و تعارف می کرد که وارد بشن…
من چندبار خواستم سلام بگم…منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن…
اما اصلا صورتشون رو به سمت من برنمی گردوندن… درحالیکه بقیه رو خیلی تحویل
میگرفتن… یه لحظه تو دلم گفتم:
- ۰ نظر
- ۱۳ بهمن ۹۳ ، ۰۵:۴۰